فرشته های خانه ما ویانا و لیانا و هیرمان

لیانا جونم سه ماه شد

عشقم سه ماه باهم گذراندیم توی این روزهای کرونایی تمام سرگرمی من تو بودی رو هفته است که کارهایی زیادی میتوانی انجام بدهی مامان و بابا و آبجی خوب میشناسی شب ها دوست داری بروی بغل بابا .😀 دست های خوشگلت موقعی که گرسنه میشوی میخوری.🖐 خیلی شکمو هستی. 👅 شب ها از روی بالش قل میخوری میایی پایین.😙 پا زدنت خیلی جالب تند تند بعدش خودشوغلت میده .‌🙄وقتی پوشک باز میکنم شروع میکنی به بازی کردن😉. چند دقیقه تلویزیون نگاه میکنی. 🙃بعدازظهر و صبح حوصله اش سر می ره بغل میکنم کل خانه را نشان‌میدم چند دقیقه به همه جا نگاه میکنی😜. صبح ها که بیدار میشی زل میزنی به دیوار که لوستر دیواری روشن کنم🤤. با کوچکترین صدا واکنش نشان میدهی و می ترسی. 😲یک روز مانده به...
8 مهر 1399